من هم خودم را با همین حرفها دلداری میدهم. برای همین یک سوز درونی و رنج همیشگی برای من باقی است.
نمیدانم آیا روزی به این آرزو میرسم یا نه اما اعتقاد دارم باید وقتش برسد و دعوتنامه این سفر را خودشان امضا کنند وگرنه الباقی بهانههایی است برای دوری و فراغ تو از کربلا.
این روزها تماسهای تصویریام را با رفقا کوتاه میکنم، فیلمهایی که از پیاده روی میآید را کمتر میبینم تا حال دلم بیشتر از اینها خراب نشود.
اینها را میگویم چون میدانم خیلیها این روزها وضع و اوضاعشان شبیه من است. خیلی از رفقا حالا در مسیر نجف به کربلا هستند، خیلیها در موکبهای ایرانی دارند خدمت میکنند، بعضی از رفقا هم این روزها و شبها در قاب تلویزیون از کربلا برنامه دارند اما خیلیها هم مثل من اینطرف گیر افتادهاند و دستشان به کربلا نمیرسد.
حالا شما اسمش را هرچه میخواهید بگذارید، جامانده، وامانده یا هر چیز دیگری...فقط میدانم اربعین برای ما اینطرفیها یک حسرت بزرگ، یک بغض ناتمام و یک رنج دائمی است.
کو تا سال آینده اگر قسمت بشود یا نشود، زنده باشی یا زیر خروارها خاک آرزو به دل زیارت سیدالشهدا دق کرده باشی. شاید رفتن به کربلا برای خیلیها میسر باشد اما برای بیشتریها آرزوست.
چون همیشه چیزی هست که دستوپایشان را میبندد یا کرونا میآید، یا حریف قیمتهای بالای سفر هوایی نمیشوی، یا معذوریت کاری اما هیچچیز بدتر از این نیست که با دلیل یا بیدلیل محکوم باشی به ماندن و هیچچیز دردناکتر از این نیست که پای تلویزیون جماعتی را تماشا کنی که در مسیر اربعین پیاده روی میکنند و تو جاماندهای.
هرسال اول ماه محرم با خودم میگویم امسال اربعین من هم جزئی از زائران مسیر کربلا هستم و اربعین که میرسد میگویم انشاءا... سال آینده کربلایی میشوم. حتما اوضاع بهتر میشود و گرفتاریها کمتر. جاماندگی سخت است. این را آنها که آرزوی رفتن دارند، خوب میفهمند.
محمد عکاف - عضو شورای سردبیری / روزنامه جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد